رمان فارسی. از متن کتاب: مستانه لمیده در مبل، رفتن مادرش را با حسرت دنبال کرد. لحظاتی به "بازی با زندگی" آن چه مادر به آن اشاره کرده بود اندیش ...
رمان فارسی. از متن کتاب: مستانه لمیده در مبل، رفتن مادرش را با حسرت دنبال کرد. لحظاتی به "بازی با زندگی" آن چه مادر به آن اشاره کرده بود اندیشید. تلخی و شیرینی زندگی در برزخ ذهنش، چشمان زیبایش را به نم نشاند. کاغذ مشخصات خواستگارش را به دست گرفت. کمی آن را زیر و رو کرد و با تمسخر از نظر گذراند. مستانه هیچ رغبت و کششی در برقراری احساسات عاطفی با جنس مخالف را در خود نمی دید ...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.