«باب فارکهر»، ناپدری «ماریآن»، وقتی به خانه میآمد، همیشه بوی مرکب چاپخانه میداد. اولین خاطرة ماریآن از روزگار گذشتهاش، همین بود. ...
«باب فارکهر»، ناپدری «ماریآن»، وقتی به خانه میآمد، همیشه بوی مرکب چاپخانه میداد. اولین خاطرة ماریآن از روزگار گذشتهاش، همین بود. او به ناپدریاش بسیار علاقمند بود. ماریآن در سنی که بیشتر کودکان مشغول فراگیری مسائل مذهبی و حفظ کردن ضربالمثلها بودند، در خصوص حملات دولت، حمله به سیاست خارجی دولت و یا توطئه علیه رهبران، مطالبی میخواند و اغلب اوقات با ناپدریاش و دوستان او بیرون میرفت و میدانست که آنها چه میکنند و دربارة چه چیزهایی حرف میزنند. پدر او، آقای «تامپسون» اهل «ابردین» بود و جان خود را در دورة استقلال آمریکا از دست داده و در واقع وابسته به ارتش بود. رابطة ماریآن با ناپدریاش خیلی خوب بود تا این که ناپدری بیمار میشود و دکتر دستور میدهد که مدتی را در خانه استراحت کند. این باعث میشود که ماریآن به جای او برای کار به چاپخانه برود. بعد از آن اتفاقاتی در زندگیاش رخ میدهد که در ادامة داستان بازگو شده است. کتاب حاضر ترجمة دیگری از «ماری آن» اثر «دافنه دوموریه» (1907-1998 م) نویسندة برجستة انگلیسی است.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.