خنده ی بلند و شادی کردم. شادتر از هر زمان دیگه ای... سالهای زیادی از سربالایی پر از خاک و سنگلاخی رد شده بودیم... عرق ریزان و خسته... و حالا سرپا ...
خنده ی بلند و شادی کردم. شادتر از هر زمان دیگه ای... سالهای زیادی از سربالایی پر از خاک و سنگلاخی رد شده بودیم... عرق ریزان و خسته... و حالا سرپائینی این زندگی دقیقا بین گلهای کاغذی بنفش رنگ شروع شده بود... به رنگ گلهایی که سالهای کودکی و نوجوونی ما رو شاهد بودن صورتم را با دستهایش ،گرفت محکم و پر اطمینان انگار اون دوازده سال هیچ وقت وجود نداشته.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.