فيلسوفان باستان بر اين باور بودند هيج إز هيج بديد نمى آيد (فاقد شىء لا يوتى شىء) ويا مسيز رود خانه اى رانمى توان دو بار شنا كرد. بعدها مفاهيم ...
فيلسوفان باستان بر اين باور بودند هيج إز هيج بديد نمى آيد (فاقد شىء لا يوتى شىء) ويا مسيز رود خانه اى رانمى توان دو بار شنا كرد. بعدها مفاهيم انتزاعى تر شدند وعشق افلاطونى بديد آمد؛ شاكردش ارسطو بيشثر بر تجربة گرایى تاكيد ورزيد. چنان كه در يسامدرن نيز نيجه چنين ديدكاهى به اسانيد خود (هكل وشوينهاور) داشت ومنتقد ايده اليسم بود. كانت كفت كه هيوم مرا از خواب جزم انديشي (دگماتيسم) بيدار ساخته است؛ ويتگنشتاين معتقد بود هر خوانش كر فلسفه بايد خود تدبير كند واز تكرار مكرر ايده هاي إين وآن اجتناب كند. يهوديان هلند، اسپينوزا را طرد كردند و دكارت مدت زمانى درگير شک خود كرديد. مفاهيم اخلافى در فلسفه ى امروز برجسته تر شدند ومنفعت باورى وسرمايه دارى مورد نكوهش قرار گرفتند. سقراط وجام شوكرانش جاودانه شدند وهنر براى هنر، ماندگار گرديد.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.