رمان فارسی. باور نمی کنم که دوست داشتن جز با جان و دل باشد، اما روزی فرا می رسد که یار از تو جدا می شود خودمان را به خاطره اش می سپاریم و روزه ...
رمان فارسی. باور نمی کنم که دوست داشتن جز با جان و دل باشد، اما روزی فرا می رسد که یار از تو جدا می شود خودمان را به خاطره اش می سپاریم و روزها را سپری می کنیم خودمان را با واژه ها تسکین می دهیم و چاره ای جز این نداریم روزی قرار است دنیا از بین برود و دوست داشتن رنگ ببازد عشق تقدیر ماست و تقدیر ماست که عشق می سازد و این معمای اسرارآمیز عالم هستی است ...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.