در آن سال قحطي شد. يعني نه توي آسمان ابر بود و نه روي زمين سبزه. البته چشمه ها به اندازه ي يك مشت دو مشت آب داشتند، ولي توي رودخانه ها به جاي آ ...
در آن سال قحطي شد. يعني نه توي آسمان ابر بود و نه روي زمين سبزه. البته چشمه ها به اندازه ي يك مشت دو مشت آب داشتند، ولي توي رودخانه ها به جاي آب خنك، سنگ ريزه هاي داغ بود. مردي بود به اسم بلواس. آن مرد به اندازه ي ابرهاي آسمان مهربان و به اندازه ي سبزه ها با صفا بود...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.