خورشيد خانم تازه از پشت كوهها بيرون آمده بود كه صداي عجيبي خانم و آقاي گوش را از خواب بيدار كرد. آنها كمي دقت كردند. صداي آه و ناله بود. آنها ...
خورشيد خانم تازه از پشت كوهها بيرون آمده بود كه صداي عجيبي خانم و آقاي گوش را از خواب بيدار كرد. آنها كمي دقت كردند. صداي آه و ناله بود. آنها فوري خانم و آقاي چشم را بيدار كردند: بيدار شويد ببينيد چه خبر شده است. آنها چپ و راست، بالا و پايين را نگاه كردند، خبري نبود. ناگهان آقاي دماغ را ديدند كه اخمو و ناراحت بود...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.