از پیش گفتارِ مترجم: قهرمان داستانِ هزارپیشه، جوانی است به نام هنری چیناسکی که دوستانش او را هنک (شکل خودمانی هنری) صدا می زنند... داستان در ...
از پیش گفتارِ مترجم: قهرمان داستانِ هزارپیشه، جوانی است به نام هنری چیناسکی که دوستانش او را هنک (شکل خودمانی هنری) صدا می زنند... داستان در سال های آخر جنگ دومِ جهانی و دوره ی بعد از جنگ می گذرد، یعنی زمانی که همه ی همسن و سال های او در جبهه های اروپا، آفریقا و خاور دور به جنگ "اشتغال" دارند تا امپریالیسم آمریکا چاق و چله تر بشود، اما چیناسکی علاقه ای به این نوع اشتغال ندارد.... تنها چیزی که مورد علاقه ی اوست و به طور جدی به آن می پردازد، نوشتنِ داستان های کوتاهی است که با دست پاکنویس می کند، چون ماشین تحریر ندارد، و برای مجله های مهم ادبی می فرستد. او می خواهد نویسنده بشود و به عنوان نویسنده شناخته شود و در زندگیِ کولی واری که در پیش گرفته است(و ظاهرا هیچ آخر و عاقبت خوشی برای آن نمی توان تصور کرد)، هیچ چیزِ دیگری برایش مهم نیست. او منتظر است؛ منتظرِ این که جامعه ی ادبی او را کشف کند. این تنها چیزی است که خواب و خوراک از او بریده است. این رمان در حقیقت، شمه ای است از زندگینامه ی خودِ بوکوفسکی.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.