داستان،
دختري به نام آلما بود كه داشت فكر مي كرد، اي كاش بچه ها مي توانستند پدر و مادرشان را خودشان انتخاب كنند. او يك عروسك و يك گربه داشت. ...
داستان،
دختري به نام آلما بود كه داشت فكر مي كرد، اي كاش بچه ها مي توانستند پدر و مادرشان را خودشان انتخاب كنند. او يك عروسك و يك گربه داشت. عروسك آلما گفت كه كاشكي آنها هم مي توانستند خودشان بچه ها را انتخاب كنند و گربه هم گفت كه اي كاش حيوانات هم مي توانستند خودشان صاحبانشان را انتخاب كنند. آلما مجله اي به آنها نشان داد كه در آن عكس يك خانم خيلي زيبا بود و در صفحه ديگرعكس آقايي خوش لباس بود كه كنار ماشين هاي زيبايي ايستاده بود. آلما دوست داشت تا آنها والدينش باشند.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.