داستان،
آقاي راوي ميخواهد كه دخترش را به ديه گو آلكوزر بدهد. هر كس كه اين مطلب را از او مي شنود اوا تعجب مي كند و بعد به او مي خندد. آلكوزر مر ...
داستان،
آقاي راوي ميخواهد كه دخترش را به ديه گو آلكوزر بدهد. هر كس كه اين مطلب را از او مي شنود اوا تعجب مي كند و بعد به او مي خندد. آلكوزر مردي لاغر اندام، بدون مژه و كمي مو كه به رنگ صورتي مي زند و طوري آنرا روي سرش مرتب كرده است تا سر طاسش خيلي مشخص نباشد.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.