داستان براي كودكان،
ساعت شش صبح يكي از روزهاي ماه اول بهار، جماعتي كه در ايستگاه اتوبوس ايستاده بودند تا به سر كارهايشان بروند، همينكه سر ...
داستان براي كودكان،
ساعت شش صبح يكي از روزهاي ماه اول بهار، جماعتي كه در ايستگاه اتوبوس ايستاده بودند تا به سر كارهايشان بروند، همينكه سرشان را بلند كردند تا وضع هوا را ببينند، متوجه شدند كه شيئ گرد و بزرگ و تيره رنگ همه ي آسمان محله را گرفته است.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.