مهتاب از اینکه رضا تا این حد او را درک می کرد احساس خوبی در قلبش جاری شد. آسمان رعد بلندی زد و با شدت بیشتری دل به باریدن داد مهتاب خودش هم اح ...
مهتاب از اینکه رضا تا این حد او را درک می کرد احساس خوبی در قلبش جاری شد. آسمان رعد بلندی زد و با شدت بیشتری دل به باریدن داد مهتاب خودش هم احساس سرما وجودش را گرفته بود اما نمی خواست به روی خودش بیاورد رضا همین طور داشت در خیابان های شهر چرخ می زد بی آنکه مقصدی داشته باشد نمی خواست مهتاب احساس بدی پیدا کند.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.