پدران مومين و همولن در حال گردش بودند كه متوجه شدند مومين و موي كوچولو زانو زده و از ميان سوراخهاي نرده به داخل باغ نگاه مي كنند. پدر مومين ...
پدران مومين و همولن در حال گردش بودند كه متوجه شدند مومين و موي كوچولو زانو زده و از ميان سوراخهاي نرده به داخل باغ نگاه مي كنند. پدر مومين گفت: "چه چزي را تماشا مي كنيد؟ آنجا كسي زندگي نمي كند." مومين گفت: اتفاقا" از چندي پيش خانواده اي عجيب در اينجا زندگي مي كنند."
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.