(رمان فارسي) ديگر به راستي وقت خداحافظي بود. دو عاشق به آخر خط رسيده بودند و من ديگر اميدي به نجات نداشتم. تمام حرفها زده شده بود و رضايت من ...
(رمان فارسي) ديگر به راستي وقت خداحافظي بود. دو عاشق به آخر خط رسيده بودند و من ديگر اميدي به نجات نداشتم. تمام حرفها زده شده بود و رضايت من از جانب پدر به خانواده مجيد اعلام شده بود. خواستگاري ام به مجلس بله برون تبديل شده بود و ديگر هيچ كاري نمي شد كرد. با خودم مي گفتم آيا به راستي همه چيز تمام شده و من بايد از پيمان جدا بشم؟...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.