کتاب «شبی که باران می بارید» مجموعه داستان به زبان دری است. عناوین داستان ها عبارتند از: "کارد، خون و قصاب"، در نیمه راه یک عشق، اسپ ها، نویس ...
کتاب «شبی که باران می بارید» مجموعه داستان به زبان دری است. عناوین داستان ها عبارتند از: "کارد، خون و قصاب"، در نیمه راه یک عشق، اسپ ها، نویسنده و همسایه، وقتی که موتر آمد، پسرک فروشنده، شبی که باران می بارید، چادر گلابی رنگ و گل های آکاسی، بوی خاک های باران خورده، و مهتاب رنگ می باخت، هم آوردان، سگ سپید.
بخشی از متن کتاب:
یحیی آن شب بیشتر ناراحت بود. همه چیز به نظرش مرموز می نمود. اضطراب ناشناخته یی هر لحظه به قلبش چنگ می زد. هر بار که از کلکین به بیرون نگاه می کرد، عصه ی گنگ ترس انگیزی در دلش راه می یافت. نور کم رنگ مهتاب به نظرش غم آلود و اندوه ناک می آمد. فریاد التجاآمیز دخترکی که هر لحظه از دورها به گوش هایش می رسید، او را به یاد خاطره های مبهمی می افگند که نمی توانست درست به یاد بیاورد. به خیالش آمد که دختر خردسالی در جنگل های دور، به چنگ حیوان های وحشی افتاده است و جیغ می زند.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.