هفت داستان كوتاه خارجي
داستان،
در خانه ي ناروموف، افسر گارد سواره نظام عده اي مشغول ورق بازي بودند. شب طمستان بود. ساعت پنج صبح بود كه برا ...
هفت داستان كوتاه خارجي
داستان،
در خانه ي ناروموف، افسر گارد سواره نظام عده اي مشغول ورق بازي بودند. شب طمستان بود. ساعت پنج صبح بود كه براي خوردن غذا دور هم جمع شدند. آنهايي كه برده بودند چنگالهايشان را حريصانه بكار مي بردند. باقي با ظاهري دمق پشت بشقاب هاي خالي نشسته بودند. اما وقتي شامپاني را آوردند همه شروع به خوردن غذا كردند.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.